🍀شرح جلسه‌ی هفتم🍀


دانشگاه Leuven مهر 4, 1399 5 دقیقه مطالعه
iOS 14

به قلم فرشته

🍀و اما شرح مختصری از جلسه‌ی هفتم🍀

حاضرین: مسعود، آرزو، عرفان، مجید، امیرحسین، آیدا، صبا، مُنا، سعیده، مطهره، نگین، الهام، ویدا، فرشته

📜 با مولونا و مثنوی شروع کردیم. مرور کردیم که مولونا سال 604 هجری قمری، زمان خوارزمشاهیان، در بلخ بدنیا اومده (نام کامل: جلال‌الدین محمد بلخی) و 610 به همراه پدر، سلطان‌العلما، در پی کدورتی بین پدر و سلطان محمد خوارزمشاه، به قونیه کوچ می‌کنه. از نظر تاریخی، در دوران حیاتش، ایران حملات مغول (از 610ه.ق به مدت تقریباً چهل سال) رو متحمل شده. در 38 سالگی با شمس دیدار می‌کنه به مدت تقریباً دو سال این مصاحبت ادامه داره و بعد در پی سنگ اندازی مریدان و حسودان، شمس قونیه رو برای همیشه ترک می‌کنه. حدود 10-15 سال بعد که آشفتگی این فراق به آرامش تبدیل شده بوده، به پیشنهاد حُسام‌الدین سرودن مثنوی رو آغاز می‌کنه. بین دفتر اول و دوم یه وقفه‌ای میفته بدلیل حال بد روحانی مولوی و سال 662 ه.ق سرودن دفتر دوم شروع میشه و تا پایان عمرش، سال 672 ه.ق، پنج دفتر سروده میشه. این رو گفتیم که مولانا خودش رو در چارچوب خاصی قرار نمیداده برای سرودن، هر چی طبعش بوده همونطور طبیعی می‌سروده. حتی با نام و یاد خدا و نعت پیامبر هم شروع نکرده مثنوی رو (که خلاف عادت بوده)، بعدها یک مقدمه‌ی عربی می‌نویسه و به مثنوی اضافه می‌کنه. لینک دیباچه‌ی عربی مثنوی👇
http://alfazemasnavi.blogfa.com/category/4

⚘ امیرحسین و آرزو نقدی وارد کردند به شخصیت مولانا؛ از جمله اینکه گویا مولانا از دنیای بیرون خودش رو فارغ کرده بوده و نگاهی نداشته بهش (مثلاً حمله‌ی مغول یا رخدادهای اجتماعی دیگه‌ی زمان خودش) و نگاهش به دنیای درون خودش بوده، یا شک و شبهاتی که در مورد اخلاق و رفتارش با نزدیکان و دیگران داشته.
⚘ سعیده اضافه کرد که قرار نیست مثنوی نقدهای یک روانشناس و جامعه‌شناس باشه و با خوندن مثنوی قراره بُعدهای معنوی زندگیمون رو وسیع‌تر کنیم که حقیقتاً هم وقتی مثنوی رو آدم می‌خونه انگار از دغدغه‌های دنیای فعلی جدا میشه و یه فضای دیگه‌ای رو تجربه می‌کنه.
⚘ عرفان این نکته رو متذکر شد که مولانا بیشتر این اشعار رو در حالت خلسه، سماع و بیخودی سروده و گویا اصلا خود مولانا نبوده دیگه که خُرده بگیریم چرا یک موضوعاتی رو بازتاب نداده توی شعرش و …

در ادامه اگه درست خاطرم باشه
⚘ مطهره تأکید کرد که ما قرار نیست به نقد شخصیت مولانا بپردازیم و قراره مثنوی‌ رو بخونیم و ازش بهره ببریم.

📚 آیدا برامون از حرمت نفس گفت. اینکه حرمت نفس دو پایه‌ی اصلی داره یکی اینکه «من خوبم»، علی‌رغم اینکه شاید اشتباه می‌کنم و دومی اینکه «من خواستنی و دوست داشتنی هستم»، و البته این دو مورد رو در مورد دیگران هم باور دارم. حرمت نفس بر دو «نفی» هم استواره یکی اینکه «من از چیزی (ظاهرم، خانواده، شغل، …) خجالت نمی‌کشم» و دومی اینکه «من هراسی (در ارتباط با دیگران، آینده، مشکلات،…) ندارم». تفاوت بین «حرمت نفس» و «اعتماد بنفس» هم گفته شد. اعتمادبنفس به مهارت خاصی تعلق داره ولی حرمت نفس به برچسب ارزشمندی کلی است که من روی خودم می‌گذارم با اینکه می‌دونم نقاط ضعفی هم دارم، اشتباهاتی هم داشتم و دارم و …

📚 کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» رو ادامه دادیم با خطای 45 و 46. (خداوند ما را توفیق دهاد!😄) برای خطای 46ام بچه‌ها نکات جالبی رو گفتند:

⚘ عرفان گفت ما بصورت طبیعی روی حس‌های منفی بایاس هستیم چون اجدادمون به واسطه‌ی همین حس‌ها (ترس و فرار، خشم و اضطراب و جنگیدن، …) بقا پیدا کردند و ما نسل هموناییم و کلا توی این دنیا نیستیم برای شاد بودن، شاید بخاطر همین هم حس شادی و خوشحالی ماندگاری کم‌تری داره در مقایسه با حس‌ها و هیجانات دیگه، پس باید دَم رو غنیمت دونست.

⚘ مطهره اضافه کرد که درسته ما مهارت شادی رو نداریم ولی انسان این توانمندی رو داره که مستقل از شرایط، احساسش رو بسازه و تجربه کنه.

⚘ صبا توصیه‌های نویسنده رو در مورد این خطا رو خیلی خوب جمع‌بندی کرد:
۱. از بین تمام احساس‌ها، اذیت شدن، عادی نمیشه پس اگه چیزی آزارت میده فکر نکن بعد از مدتی عادی میشه.
۲. از Material things انتظار شادی بلندمدت و زیاد نداشته باش، اینا زودگذرند.
۳. برای چیزهایی که حس خوب بهت میدند، مثل کارهایی که دوست داری، دوستای خوب و … وقت بذار. در طولانی‌مدت، اثر مثبت اینها رو خواهی دید.

☘️🍀ممنون از همگی🍀☘️

#Meeting_minutes

برچسب‌ها :

دیدگاه شما

0 دیدگاه